معنی کنایه از بد شانی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

شانی

شانی. (حامص) عمل شاندن. رجوع به شاندن شود.
- گربه شانی، گربه رقصانی. رجوع به گربه شانی شود.

شانی. (از ع، ص) بمعنی دشمن. (غیاث اللغات). مأخوذ از تازی است. رجوع به شانی ٔ شود.

شانی. (اِخ) محمد صادق بن مصطفی بن احمددده رومی حنفی معروف به شانی زاده. از قضات است. از اوست: بدائع الصکوک. در سال 1233 هَ. ق. درگذشته است. (از معجم المؤلفین ج 10 ص 79).

شانی. (اِ) نوعی کشتی دیرینه است که با بادبان و هم پارو حرکت میکرده است. (از دزی ج 1 ص 717). شانی. شینی محتملاً مصحف و یا تحریری از «شنی » باشد و آن نوعی از کشتی است. ج، شوان. (از اقرب الموارد).

شانی. (اِ) مخفف شیانی. (فرهنگ رشیدی). زر و درم ده هفت را گویند. و آن در قدیم رایج بوده است. (برهان قاطع). درم ده هفت باشدو آن را شیانی نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). زری بوده است در قدیم. (از فرهنگ رشیدی). درم ده هفت یعنی درمی که در ده جزء آن هفت جزء نقره ٔ خالص و سه جزء داخل بود. (فرهنگ نظام). زری که عیار آن هفت دهم طلا یانقره بود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین):
چون برادرت داد در یک شعر
بهر هشتاد بیت چل شانی.
سنایی (از فرهنگ نظام).
|| قسمی انگور سرخ پوست مایل به سیاهی که گوشت آن نیز سرخ است و بیشتر در شهر قزوین میباشد. (یادداشت مؤلف). مخفف شاهانی.
- شراب شانی، شراب نیکو و قوی که از آن انگور یعنی انگور شانی (شاهانی) کنند. رجوع به شاهانی شود.

شانی. (ص نسبی) منسوب به شان است که صورتی از شأن باشد بمعنی مرتبه و قدر. (فرهنگ نظام).

شانی ٔ. [ن ِءْ] (ع ص) بغض کننده و برخی گویند بغض آمیخته با دشمنی و کج خلقی باشد. (از اقرب الموارد). بغض دارنده در حق کسی. (فرهنگ نظام). دشمن. دشمن دارنده. قوله تعالی: اِن َّ شانئک هو الابتر. (قرآن 3/108).

شانی. (اِخ) محمد عطأاﷲبن محمدصادق رومی حنفی معروف به شانی زاده. در انواع علوم دست داشت و وقایع عثمانی را به تحریر درآورد. از اوست: اصول الحساب. اصول الهندسه. قانون الجراحین. مرآه الابدان فی تشریح اعضاء الانسان و معیار الاطباء در پزشکی. و در سال 1242هَ. ق. درگذشت. (از معجم المؤلفین ج 10 ص 294).


شانی رومی

شانی رومی. [ی ِ] (اِخ) فرزند عبداﷲ. امام مسجد جامع قعریه است و در سال 1180 هَ. ق. درگذشته. دیوانی دارد بترکی در هزل و غزل و گویا تخلص «شانی » را از شانی تکلو گرفته است. (از الذریعه ج 9 ص 465 و اسماء المؤلفین ستون 415).


گربه شانی

گربه شانی. [گ ُ ب َ / ب ِ] (حامص مرکب) فریفتگی. مکاری: و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میان آورد. (کلیله و دمنه). رجوع به گربه شاندن شود.

فرهنگ عمید

شانی

شیانی

فرهنگ فارسی هوشیار

شانی

(اسم) درم ده هفت که در قدیم رایج بود


گربه شانی

‎ مکاری حیله گری، فریفتگی، تملق گویی، میانه را گرفتن اصلاح ذات البین: و این جنس چنان متاصل نگردد که قلع آن در امکان نیاید و آخر بحیلت بلابندی توان کرد و گربه شانی در میان آورد.

فرهنگ معین

شانی

(اِ.) = شیانی: درم ده هفت که در قدیم رایج بود.

معادل ابجد

کنایه از بد شانی

461

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری